روزگارنو

روزگارنو

ازهمه چیز ؛از همه جا؛در اینجا...................
روزگارنو

روزگارنو

ازهمه چیز ؛از همه جا؛در اینجا...................

ابراز عشق

سلام دوستان خوبم


این داستان کوچولو را از دست ندید.......


.....ابراز عشق......


در یک روز برفی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود ،بیمار شد .شوهر او که راننده موتورسیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.


زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد، که ناگهان شوهرش گفت:

مرا بغل کن.......


زن پرسید: چه کار کنم؟
و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد ،با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود.


به نیمه راه رسیده بودند ،که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید:

چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.


زن جواب داد:

دیگر لازم نیست، بهتر شدم...... سرم درد نمی کند......شوهر همسرش را به خانه رساند، ولى هرگز متوجه نشد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.

               ......عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد........

.....فاصله ابراز عشق دور نیست،فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید...




این داستانک زیبا را" آقای محمد صادق"برام ارسال کرده از لطفش ممنونم ......

این هم آدرس وبلاگش هست دوست داشتید سر بزنید......    ♥عشق♥





نظرات 10 + ارسال نظر
گیتاریست شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://guitarist0.blogsky.com/

منو بغل کن

نرگس شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:23 ب.ظ

وایچه قد قشنگ بود اشکم در اومد!

نازنین شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:36 ب.ظ http://injured73.blogfa.com/

ازمحبت خارهاگل میشود
مریم خانوم به ایمیلت سرزدی عزیزم؟

سلام نازنین جون بله سر زدم از شما پیامی نرسیده ولی من برات پیام دادم اگه توی جعبه دریافت نیست توی spam را ببین ممکنه اونجا باشه

دلمشغولی های یک مامان(آفتاب) شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ب.ظ http://aftab92.mihanblog.com

سلام عزیزم خوبی؟؟
اومدم یه سری بهت بزنم ویه سلامی بکنم که لطف و محبتت رو نسبت به خودم دیدم اونم گذاشتن اسمم به عنوان دوست مخصوصت توی لینک دوستات واقعا" نمی دونم چی باید بگم گلم
امیدوارم لیاقت این همه محبت تورو داشته باشم عزیزم

سلام مامان آفتاب خواهش می کنم لیاقت شما خییییییلی بیشتر از اینهاست این در حد توانایی من و وبلاگم هست ....
ممنون از حضور و نظرت دوست خوب وعزیزم

مریم یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ق.ظ http://samavate.blogfa.com/

سلام خیلی جالب واحساسی بود قلاب بافی تون هم قشنگه خانم هنرمندددددددددددددددددددددددددددددد

سلام مریم جون ممنونم

مریم بانو یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ق.ظ http://mysweethome.mihanblog.com

خیلی رمانتیک بود مریم جون
واقعن لذت بردم
همه آدما همینطورن
بنظرم اگه این داستان رو با یه زن شهری مدرن تو سانفرانسیسکو هم می ساختن بازم نتیجه مشابه داشت
بنظرم اگه نویسنده این داستانک به عمق عشق و عظمتش پی برده بود هیچوقت کاراکتر اصلیشو زن روستایی نمیذاشت
درست نمیگم؟

سلام مریم بانو به نظر من این کاراکتر به خاطر این انتخاب شده که خانم ها وآقایون روستایی چون خیلی سرشون گرم کار وبیرون از خونه است کمتر به ابراز محبت می رسن .......البته نظر شما هم محترمه گلم

madad یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ http://holystyle.blog.ir

سلام مریم خانووووم
از قسمت جعبه سازی ها خعلیییی استفاده کردیم
خعلیییی بیشتر ممنون
خدا خیرت بده

سلام قابل شما را نداره موفق باشید

[ بدون نام ] یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ب.ظ

دنیای زن ها و مردها خیلی خیلی باهم تفاوت داره. گاهی فکر می کنم کاش بتتونم بیشتر اوقات در مقابل کارهای شوهرم سکوت کنم تا هم خودم بیشتر عصبی نشم و هم اون بی خیال تر نشه.

سلام عشق همیشه عشق می افرینه.....بدون دلیل عشق بورز تا همیشه عاشقت باشند

ٮــﮩـﮱـل.. چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:19 ب.ظ http://titbit.blogsky.com

تمایل دارم لینکتون کنم توو وبلاگم..


موفق باشی مریم جونم

سلام ممنونم

ٮــﮩـﮱـل.. چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ب.ظ http://titbit.blogsky.com

دختر بد!


یعنی تو این قصدو نداری که لینکم کنی.....


ماماااان ببین مریمُ...


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد