سلام به دوستان عزیزم
خوش آمدید
امروز تصمیم دارم شعردوران کودکی را که خیلی پرطرفدار وزیبا ودلنشین وساده است را برای
یادآوری خاطرات کودکی بنویسم.
امیدوارم خوشتون بیاد............
یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود زیرگنبد کبود
پیره زنی نشسته بود اسبه عصاری می کرد
خره خراطی می کرد شتره نمد مالی می کرد
موشه ماسوره می کرد بچه ی موش ناله می کرد
فیل اومد آب بخوره افتادو دندونش شکست
گفت ننه جون دندونکم ازدرد دندون دلکم
اوستای دلاک را بگو مرد نظر پاک را بگو
تا بکشه دندونکم تا بره غم از دلکم
امیدوارم هیچوقت غم به دلکتون نباشه
چطور بود خاطره انگیزبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر نظرتونم....................
سلام
ممنون از مطالبتون
کلی خاطره با این شعر داشتم که برام یاد آوری شد
مرسی
عاااااااااالی بود بچه ک بودم این شعرو پدرم برام میخوند